551

چقدر حرف دارم واسه این یک ماه،چقدر حالم خرابه، چرا دنیا اینجوری تا میکنه با آدما؟چرا آدما خودشون نیستن؟چرا آدما اونیکه میبینی نیستن؟ چرا انقدر همو آزار میدیم؟چرا نمیتونیم کنار هم رنگ آرامش ببینیم؟چرا انقدر سوال تو مغزم جمع شده؟ چرا این بغض لعنتی چند روز ولم نمیکنه؟چرا نمیتونم تصمیم درست بگیرم؟چرا منی که واسه عالم و آدم نسخه شفا بخش میدم مثل خر تو زندگی خودم گیر کردم؟ چرا خدا؟؟؟چرا امروز من به این شکل گذشت ،چرا تموم نمیشن بعضی روزا،چرا تمومی نداره این حال بد،چرا تمومی نداره این سر درد های لعنتی...