ما باید باهم حرف میزدیم ،تو همون بعد از ظهر بارونی، که آسمون یه ریز میبارید .باید به جای زل زدن به برف پاکن که چجوری چپ و راست میرفت بهم میگفتیم حرفای دلمون رو .اما تو هزار بار آهنگ پوبون رو پلی کردی و پلی کردی .شاید همون لحظه که من از ماشینت پیاده شدم به جای پایان یه سری چیزا شروع شد ، مثل یه تلنگر ! یهو پالتو تو اومد رو شونه های من و یه چتر رفت بالا سرم و انگشت های دستت رفت لای دستم ،اصلا تو از کجا پیدات شد میون این همه مشغله فکری و اوضاع داغون من فقط یه تو کم بود...
برچسب : نویسنده : ymard بازدید : 80